روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

در دوران طاعون بزرگ در اروپا پزشکان از این لباس و ماسک برای جلوگیری از ابتلا به طاعون استفاده می‌کردند.

https://uupload.ir/files/6aoc_%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg

در دوران طاعون بزرگ در اروپا پزشکان از این لباس و ماسک برای جلوگیری از ابتلا به طاعون استفاده می‌کردند. آن‌ها منقار ماسک را با گیاهان خوش‌بو پر می‌کردند تا بوی بد بیماری و هوا را خنثی و تصفیه کند!

تاریخ مشهد

 https://t.me/joinchat/AAAAADwFhgKSqL6lozfjUQ

قاتل غزل‌خوان هوشنگ امینی؛ مردی که بی‌دلیل آدم‌ها را می‌کشت

https://uupload.ir/files/yqv_%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84.jpg

قاتل غزل‌خوان

هوشنگ امینی؛ مردی که بی‌دلیل آدم‌ها را می‌کشت

سنگ_و_الماس

هوشنگ، از لات‌های بدنام ورامین، در اصل شاگرد راننده کامیون بود و حین الواتی‌هایش از کسبه منطقه باج‌گیری هم می‌کرد.

در دهم فروردین­ ماه۱۳۴۲ روزنامه کیهان با عنوان «جنایات پی‌د‌رپی تهران توسط یک نفر انجام می‌شود» از دستگیری هوشنگ امینی خبر داد.

هوشنگ امینی پس از دستگیری‌اش به ارتکاب ۷ قتل اعتراف کرد. وقتی پرونده‌اش به دادسرای تهران ارجاع داده شد، ۲ قتل دیگر را هم به گردن گرفت .بعد در روزهای اولی که به تهران منتقل شده‌بود، در مصاحبه با خبرنگار روزنامه کیهان، به ۱۴ قتل دیگر هم اعتراف کرد.

جنجالی‌ترین مقتول او، ارنست لانگه، مستشار اقتصادی آلمان بود که گم‌شدنش در عرصه بین‌الملل برای ایران دردسر زیادی درست کرد.

محمد مقدسی- حسنا مرادی

تاریخ مشهد https://t.me/joinchat/AAAAADwFhgKSqL6lozfjUQ

این شعر آدم رو کجاها که نمیبره

این شعر آدم رو کجاها که نمیبره

بازگرد ای خاطرات کودکی

بر سوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن والاترند

درسهای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس

روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

باوجود سوز و سرمای شدید

ریزعلی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم

ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود

برگ دفترها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد و رنج و کار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد

کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم

لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش

یاد آن گچ ها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت بخیر

یاد درس آب و بابایت بخیر

ای دبستانی ترین احساس من

بازگرد این مشق ها را خط بزن.