تصویر قدیمی از اطعام دهی با مجمع در گیلان
در گذشته غذا را در این مجمهها ریخته و در وسط سفرهای میگذاشتند. سپس همگی با دست در اطراف از آن برداشته و میخوردند. جنس این ظرف از مس بوده است.
هم اکنون هم در برخی نقاط ایران این رسم برقرار است.
عکسهاے زیرخاکے
Axezirkhaki
این شعر آدم رو کجاها که نمیبره
بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن والاترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوز و سرمای شدید
ریزعلی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشق ها را خط بزن
Dr_Shareiaty
خانم محجبه اى که در تصویر میبینید
همسر آتاتورک است که به سیاست هاى همسرش در ترویج پوشش اروپایى پایبند نبود! آتاتورک در 1923 ترکیه مدرن را بنیان گذاشت و حجاب را قدغن کرد
ولى همسرش محجبه بود!
تقلید ایرانیان. ما را کشت