روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

یادتونه.....

یادتونه

بی سر و صدا وسایلتونو جمع کنید، با صف برید توو حیاط، امروز معلم ندارید یادش بخیر ...

یادتونه

توو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز

یادتونه

نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد

یادتونه

موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم

یادتونه

یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود

یادتونه

پاک کن های جوهری ک یه طرفش قرمز بود و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف می شد

یادتونه

گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم می شد انیمیشن

یادتونه

زنگ تفریح ک تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم

یادتونه

تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم.

یادتونه

وقتی معلم می گفت برو گچ بیار انگار مشعل المپیک دستمون میدادن

یادش به خیر

یادت میاد؟؟؟

? وقتی کوچیک بودیم...

? تلویزیون...

? با شام سبک...

? با پنکه شماره 5...

مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین

اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت

‎به کی بگیم؟؟

http://uupload.ir/files/21nj_%D8%A8%D9%87_%DA%A9%DB%8C.jpg

به کی بگیم؟؟

به کی بگیم ایران چهل سال پیش ما اینجوری بوده

Hamid_Masouminejad

بچه گی یادش بخیر آن لحظه های خوب بود

بچه گی یادش بخیر آن لحظه های خوب بود

جزو عمرت زندگی آن دم  کجا محسوب بود ؟

ماست بوی ماست می داد و کره بوی کره

آن زمان  بقال ها اجناسشان مرغوب بود

پیک هامان شوت می شد عیدها روی هوا

بس که آتاری و میکرو آن زمان محبوب بود

فوتبال و هفت سنگ و تیله و پاسورها

دست هامان دایما در خاک و سنگ و چوب بود

پوست می انداختیم آن روز  در حمام ها

صبر ما آنجا شبیه حضرت ایوب بود

وای مهمانی نگو حال و هوای خاص داشت

جای اس ام اس مسنجر  کاغذ مکتوب بود

هر که بر لب خنده ای را داشت بود از عمق دل

الغرض باید بگویم دیو غم مغلوب بود !

سروده ی رضا رجبی (رجا) مشهد .دهه شصتی