مردم درحال جنگ و جدل بر سر دل و روده و الباقی احشام گوسفندی که متجاوزین انگلیسی خورده اند.

https://s6.uupload.ir/files/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AF%D8%B1_jb8.jpg

مردم درحال جنگ و جدل بر سر دل و روده و الباقی احشام گوسفندی که متجاوزین انگلیسی خورده اند.

این یکی از سیاه‌ترین عکس های تاریخ ایران است که در سالهای پایان جنگ جهانی اول (۱۲۹۷ ش)، در اطراف شهر بیجار گرفته شده است

صابرین نیوز

عزل بنی صدر از ریاست جمهوری با حکم امام خمینی 1 تیر 1360

عزل بنی صدر از ریاست جمهوری با حکم امام خمینی

1 تیر 1360

پس از مدت ها اختلاف بین مسؤولان انقلابی نظام اسلامی و بنی صدر، رییس جمهور خائن و طرفداران او، همچنین سوء مدیریت در جنگ و نیز موضع گیری علیه اهداف نظام اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در 20 خرداد 1360، پس از مشورت با مسؤولان عالی رتبه نظام، وی را از فرماندهی کل قوا، که به نیابت از ولی فقیه در اختیار او بود، بر کنار نمودند.

این عمل حضرت امام، واکنش منفی بنی صدر را برانگیخت و به جای آن که در صدد اصلاح خود و پایان دادن به کارشکنی ها و مخالفت های خود باشد، به حکم امام بی اعتنایی نمود که این امر بر نمایندگان انقلابی مجلس شورای اسلامی گران آمد. از این رو در 24 خرداد، درخواست طرح عدم کفایت سیاسی او را در مجلس عنوان نمودند. در این میان هر چند برخی نمایندگانِ هوادار بنی صدر و طرفداران او در خارج از مجلس، بر عدم طرح این مسأله در مجلس تلاش کردند ولی در نهایت، نمایندگان پیرو امام خمینی و نظام اسلامی در مجلس شورای اسلامی در 31 خرداد 1360 رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داده و این حکم را به حضرت امام ارسال داشتند.

فردای آن روز در اول تیرماه، حضرت امام خمینی(ره)، طی پیامی این مهره دست نشانده اجانب را از ریاست جمهوری عزل کردند. ایشان در آن پیام فرمودند: "پس از رای اکثریت قاطع نمایندگان مجلس به عدم کفایت سیاسی بنی صدر، ایشان را از ریاست جمهوری عزل نمودم." بنی صدر که از بازداشت و محاکمه خود هراسان بود، پس از پنج هفته اختفاء، با لباس و آرایش زنانه و با هماهنگی عوامل مزدور خویش و با ربودن یک هواپیمای متعلق به جمهوری اسلامی ایران، با کوله باری از خیانت به ملت، در 7 مرداد 1360 از ایران به فرانسه گریخت و در آنجا عملیات ضد نظام را با همکاری منافقین ادامه داد.

یـادش بـخیـر

یـادش بـخیـر

هـر جـمعه خونـه "مادربزرگ" جمـع مـی‌شدیـم

ریـز تـا درشـت، کـوچک تــا بـزرگ

از هـمهمه‌ی زیـاد، صـدا به صــدا نـمی‌رسـید

آنقَـدَر می‌گفتـیم و می‌خندیدیم که اصـلاً متوجـهِ گذر زمان نمی‌شدیم

بـوی غـذای مادر بزرگ را تا چـند خیابان آنطرف تر مـیشد حس کرد

روزهای هفـته را روی دورِ تـند میزدیـم تا برسـیم به جمعه

جمعه های بچگی مان را با هیچ روزی عوض نمی‌کردیم

گـذشـت و گـذشـت "مـادربـزرگ" از میـانمان رفـت...

دورتـر و دورتـر شدیم

شـاید دیگر در مـاه و یا حـتی در سال یـکبار دورِ هم جمع شـویم

آن هم قـبلش طی می‌کنـیم میزبان اینـترنت داشته باشـد !

دیگـر از صـدای همهمه خـبری نـیست

همه‌ی سـرها داخــل گـوشی شان هست

و جُـک ها و اخــبارِ روز را نـقل قـول می‌کنند

غـذا را از بیرون می آورند و به لـطفِ غــذا کنارِ هم می‌نشـینیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌

خونه قدیمی هرچقدر بهار و تابستونش باصفاست همون قدر هم پاییز و زمستونش دلگیره ...

https://s6.uupload.ir/files/%D8%AE%D9%88%D9%86%D9%87_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C1_bhlc.jpg

خونه قدیمی هرچقدر بهار و تابستونش باصفاست همون قدر هم پاییز و زمستونش دلگیره ...

پاییز که می رسید روی حوض پر میشد از برگ های درخت آلبالو ، راه چشمش بسته میشد و آب از کناره هاش سر ریز میشد !

شیشه های آبغوره به سرخی غروب هاش میشد و انگار توی هر شیشه ای یک دنیا غروب پاییزی جمع شده ....

از انباری هاش بوی نفت و پیاز های خشک شده میومد ، پنجره های شکسته رو پلاستیک می کشیدیم و میخ در چوبیا دستامونو سوراخ سوراخ می کرد !

با اولین باد پاییزی حیاط پر میشد از برگ و با اولین بارون سقف های خونمون چیکه می‌کرد ....

وقتی بچه خونه قدیمی باشی ، صدای ناله ناودون و درو پنجره های که از باد به هم می‌کوبن ته نشین گوش هات میشه و به بوی بارون خو گرفته !

بچه خونه قدیمی که باشی دلت تنگ میشه برای ظرف قدیمی ها ، واسه آجر سوخته ها ، دوچرخه های زنجیر رد کرده ته انبار ...

از رخت و لباسی که سر بند تاب میخورند بی قرار میشی و یاد کفش پاره هایی که زیر بارون جاماندن دل آشوبت می کنند !

#سعید_سلیمانی