یاد دارم در غروبی سرد سرد، می گذشت از کوچه ما دوره گرد، داد می زد: "کهنه قالی می خرم، دست دوم، جنس عالی می خرم، کوزه و ظرف سفالی می خرم، گر نداری، شیشه خالی می خرم"، اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست، اول ماه است و نان در سفره نیست، ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!! سوختم، دیدم که بابا...
یادقدیما بخیر یادمه کسی زیاد نمیدونست شلوارلی،ساپورت و....چیه!؟ ولی خدایی همه خوشتیپ به نظر میومدن... یادمه کسی نمیدونست اینستاگرام،تلگرام،واتساپ چیه؟ ولی همه ازحال هم خبردار بودن بدون لایک وکامنت... یادمه کسی نمیدونست تِری'جی یا فُور'جی چیه!؟ اما درعوض سرعت رفت و آمد خانوادگی و سرزدن وبزرگترها زیاد بود بدون نیاز به...
بازی های کودکی حکمت داشت: لی لی : تمرین تعادل در زندگی زوووو : تمرین روزهای نفس گیر زندگی آلاکلنگ : دیدن بالا و پایین دنیا سرسره : تمرین سخت بالا رفتن و راحت پایین آمدن هفت سنگ : تمرین نشانه گرفتن به هدف وسطی : تمرین همیشه در وسط میدان بودن گل یا پوچ : دقت در انتخاب خاله بازی: آیین مهمانداری یه قول دو قل : مشکلات اگر...