روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد

چقدر اون روزها صبح زود بیدار شدن تو سرمای پاییز و زمستون و صبحانه خوردن برامون سخت بود

https://s8.uupload.ir/files/%DA%86%D9%82%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D9%88%D9%86_m81l.jpg

چقدر اون روزها صبح زود بیدار شدن تو سرمای پاییز و زمستون و صبحانه خوردن برامون سخت بود اما الان آرزوی برگشتن به همون روزها رو داریم .

#نوستالژی

چقدر... قدیما دغدغه هامون کوچیک بود

https://s8.uupload.ir/files/%DA%86%D9%82%D8%AF%D8%B1%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%A7_y2sx.jpg

چقدر...

قدیما دغدغه هامون کوچیک بود

خوشی های زندگیمون بزرگ...

چقدر همه چی رو ساده میگرفتیم و ساده

میگذشت، حال دلمون با هر اتفاق کوچیکی خوش میشد...

شاید به این اندازه امکانات نداشتیم ولی حداقلش این

بود شب که میخواستیم بخوابیم ، سرمون میزاشتیم رو

متکا با خیالت راحت بدون هیچ قرص آرام بخشی خوابمون میبرد....

به قول معروف«یاد باد آن روزگاران یاد باد»

#نوستالژی

خاطرات کودکی

خاطرات کودکی

من پُرم از خاطرات و قصه‌های کودکی

این که روباهی چگونه می‌فریبد زاغکی!

قصّه‌ی افتادنِ دندانِ شیری از هُما

لاک‌پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی!

قصّه‌ی گاو حسن، دارا و سارا و امین

روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی!

تیله‌بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق!

بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی!

چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق

مادرم هرگز نیاورد استکان بی‌نعلبکی!

داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ!

در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لک‌لکی!

هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش!

یادِ دوران اوشین و نقطه‌های برفکی!

هشت سال از دوره‌ی شیرین امّا تلخِ ما

پر ز آژیرِ خطر با حمله‌های موشکی!

تا کجاها می‌برد این خاطره امشب مرا

کاش می‌رفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی!

یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من

من به یاد و خاطراتت زنده‌ام، ای کودکی!