روزگاری خانه هامان سرد بود

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C_ias9.jpg

روزگاری خانه هامان سرد بود

بردن نفتِ زمستان درد بود

یک چراغ والور و یک گِرد سوز

زیرکرسی بالحافی دست دوز

خانواده دور هم بودن همه

در کنار هم میاسودن همه

روی سفره لقمه نانی تازه بود

روی خوش درخانه بی اندازه بود

گربرای مرد ، زن نامرد بود

صدتفاوت بین زن تامرد بود

آن قدیماعاشقی یادش بخیر

عطروبوی رازقی یادش بخیر

عصرپست وتلگراف ونامه بود

روزگارخواندن شه نامه بود

تبلت و لپ تاپ و همراهی نبود

عصر دلتنگی و بی تابی نبود

قلبهامان اندک اندک سرد شد

رنگ وروی زندگیمان زرد شد

بینی ِخیلی کِسا باطل شدند

باپروتز بعضیا خوشگل شدند

عصرساکشن آمدولاغرشدیم

درخیال خودچقد بهترشدیم

میوه هم گلخانه ای شدعاقبت

آب هم پیمانه ای شد عاقبت

عصر نت شد،عصر پی ام، عصرچت

عصر ایرانسل، فراوانی خط

عصر آدم های بد ،

بی مایه شارژ

عصر تلخ خود فروشی با یه شارژ

عصر مرفین و ترامادول.. دوا

با کراک و شیشه رفتن به فضا

عصر آقایان آرایش شده

عصر خانمهای پالایش شده

وای بر این عصر تلخ بی کسی؛

عصر تلخ استرس...

دلواپسی....

به کجا میرویم اینچنین.......؟.؟؟؟!!!!!

شعر از امجد زمانی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.