#چه_روزایی_از_دست_دادیم

#چه_روزایی_از_دست_دادیم

اون وقتا  با نوکِ پنجه بابا ،از خواب بیدار میشدیم که بلند شو برو نون بخر .

الان با نوک پنجه از خونه بیرون میریم که نون بخریم تا بچه ها که چه عرض کنم جوونامون بیدار نشن .

اون وقتا اختیار تلویزیون با دوتا کانال دست بابا بود

الان کنترل تلویزیون با هفتصدتا کانال دست بچه ها ست .

اون وقتا سر سفره باید چهار زانو میشستیم تا بابا بیاد و شروع کنیم به غذا خوردن .

الان میشینیم سر سفره و اونقدر بچه ها را صدا میکنیم تا راضی بشن بیان سر سفره .

اون وقتا مادر با مواد موجود تو خونه غذا می پخت و ماهم بی چون وچرا غذا را میخوردیم .

الان بچه ها به مادرا منوی غذایی میدن اما بازم سر سفره از غذا  ایراد میگیرن .

اون وقتا موقع عروسی پدر داماد یه اتاق  خونه رو خالی میکرد و عروس هم  کل جهیزیه اش رو توی همون اتاق میچید و یک عمر با هم زندگی میکردند.

الان یک دستگاه آپارتمان که خودش یه پا فروشگاه وسایل برقی و یه نمایشگاه مبل و فرش و تیر و تخته است برای عروس و داماد فراهم میشه اما چند ماه بیشتر باهم زندگی نمیکنند .

اون وقتا خونه ها خالی از مبل و وسایل تزیینی بود ولی پر از مهمان .

الان خونه ها پر از مبل و وسایل تزیینیه ولی خالی از مهمون .

اون وقتا با یه پیکان جوانان ده پونزده نفر می رفتیم خونه فک و فامیل  و کلی بهمون خوش می گذشت.

الان هر خونواده اگه دوسه تا ماشین نداشته باشه حتما یه دونه رو داره و هیچ کس خونه کسی نمیره .

اون وقتا هیچ کس اطلاعات پزشکی نداشت اما همه سالم بودند.

الان همه اطلاعات پزشکی دارند (از تلویزیون و تلگرام و ....‌‌)ولی همه مریضند.

اون وقتا.....‌‌‌

الان ......

#یادش_بخیر

مجتبی یامینی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.