لورفتن پشت پرده حمایت منافقین از پزشکان بدون مرز
پس از عباس عبدی و محمود صادقی، حالا سرکرده ی فرتوت منافقین که دستش به ترور، کشتن و مثله کردن هفده هزار ایرانی و نیز جاسوسی برای حزب بعث در جنگ تحمیلی آلوده است توییت زده و گفته خارج کردن پزشکان (بخوانید جاسوسان) بدون مرز از ایران، به دلیل پنهان نگه داشتن آمار جان باختگان از سوی آخوندهاست!؟
مردم اما می گویند در کشاکش ساده لوحی وزارت خارجه و زیرکی توده ی مردم در کشف پشت پرده ی نفوذ پزشکان بدون مرز، شاهد و مدرک از آستین سازمان آدمکش منافقین بیرون زد؛ چون مگر پزشکان بدون مرز مورد نظر سازمان منافقین، "ماموران سرشماری" و یا "کارشناسان اطلاعاتی" رصد و پایش اوضاع کشورند که این کفتار پیر با ناشی گری و کم حافظگی از آن پرده برداشته است!؟
دکتر مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
basijtv
پایگاه بسیج فضاے مجازے
ششم فروردین ۶۸، وقتی امام آرزوی مرگ کرد!
و الله قسم! من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم.
۶ فروردین ۱۳۶۸ | به مناسبت سالروز عزل آیتالله منتظری
EMAM_COM
طنز «دکترسلام»:
Drsalaam
یاد_ایام
تبلیغ فیلم عکاسی
مجله ی فیلم ۱۳۷۱
این روزا چقد عکس گرفتنا عادی شده..
این روزا چقد خاطره ها بی ارزش شدن..
یادمه قدیما ۳۶تا فرصت بیشتر نداشتیم برای باهم بودن
به همین خاطر می رفتیم و هرکسی و که دورمون بود رو جمع می کردیم که
یه وقت جا نمونه از قاب خاطره ها
وقتی یه نگاتیوی می سوخت انگار قلبمون سوخته، چون یه خاطره رو از دست داده بودیم
این روزا عکس چه کسایی رو داریم که خودشون رو نداریم
کاش می شد از رو نگاتیوا تو تاریکخونه آدمارو هم ظاهر کرد تا بتونی بغلشون کنی و بهشون بگی چقد دلت، تنگشونه...
این روزا چقد کمتون دارم آدمای توی عکسا...
مهدی_انوری
TarikhMashhad
[In reply to تاریخ مشهد]
کاهوبازاره
محمد نظرزاده
در قدیم و حدود دهههای سی و چهل خورشیدی و حتی بعد از آن، در زمستان و چند ماه از عید گذشته در مشهد، از میوه خبری نبود. طبقهای میوه خالی و میوهفروشیها تعطیل بودند. از نیمه فروردین چند دسته کاهوی کوچک در یک طبق میوهفروشی به عنوان نوبر قرار میگرفت و برخی خانوادهها تفننی و هوسانه برای بچهها از این کاهوها میخریدند.
از اواخر فروردین به بعد کمکم کاهوها بزرگ میشدند و گاهی وزن برخی از آنها تا دو کیلو یا بیشتر میرسید. کاهوی مشهد تر و تازه و خوشمزه بود. الآن خیلی کم است و بیشتر از شمال میآورند که خیلی چغر است. برگهای کاهوی مشهد انگار یک چربی خاصی داشت. گذشته از زمینهای مشهد، کود حیوانی و انسانی که چاخوها سر زمینهای کشاورزی خالی میکردند هم بی تاثیر در رشد و چربی کاهوها نبود.
حدود اوایل تیرماه خیار به بازار میآمد. خیار مشهد هم یک تازگی و بوی خاصی داشت که قابل قیاس با خیارهای گلخانهای امروز نبود. در ابتدای نوبر خیار، وقتی به پدرمان میگفتیم خیار بخر، میگفت: خیار هنوز گران است و به اصطلاح «خیار هنوز آدمخور نشده» ولی پس از گذشت چند وقت، یک من خیار را یک قران میخریدیم.
با آمدن کاهو بازار کساد میشد. چون مردم قبل از عید وسایل مورد نیازهایشان را خریده بودند و کمتر معامله میشد. از طرف دیگه بازار میوه هم رونقی نداشت. بنا بر این میگفتند: «کاهو بازاره».
با آمدن خیار بازار رونق پیدا میکرد و بعد میوههای دیگه مثل زردالو به بازار میآمد و پس از چند ماه مردم دوباره به خوراک و پوشاک نیاز پیدا میکردند و بازار راه میافتاد.
تو مردم مصطلح بود که «برگ کاهو که آمد، بازار کساد میشه و پوست خیار که تو بازار میافته بازار رونق پیدا میکنه»
منبع : بخشی از گفتگوی تاریخ شفاهی آستان قدس رضوی با احمدعلی منتظری از معلمان پیشکسوت مشهد
دانشنامه مشهد
TarikhMashhad