خونه تکونی آخر سال به اندازه خود عید لذت داشت.
خونه های قدیم معمولا پر از اتاق، گنجه، انباری و فضاهایی بود که میراث چند نسل رو توی خودشون مخفی کرده بودن و این فرصتی بود برای بیرون ریختن همه اونها و ور رفتن باهاشون. مخصوصا خونه ما که مادرم مثل خیلی از مادرای قدیم عادت داشت هیچی رو دور نمیریخت. کلی چیزای باحال بود که گذاشته شده بوده برای یه روزی... و این روزا یهو پیدا میشد. چقدر این جمله رو از مادرم میشنیدم که: «ای وااای این پارچه اینجا بوده من چقدر دنبالش گشته بودم».
موقع خونه تکونی همه اون کارایی که در طول سال ممنوع بود، اواخر اسفند مجاز میشد. مثلا پخش و پلا کردن رختخوابها که نهایت لذت بود.
ولی من توی خونه تکونی یه چیزو بیشتر از هر چیزی دوست داشتم، اونم باز شدن پنجره ها و پرده ها بود بعد از روزهای سرد زمستون. صدای یاکریمهایی که به استقبال بهار میرفتن، هجوم نور و هوای تازه به اتاقهای قدیمی خونه، با من کاری میکرد که هر آن ممکن بود روحم بیرون بزنه و با شعاع آفتاب گرگم به هوا بازی کنه!
به همه اینها اضافه کنید دلخوشی تعطیلاتی که پیش رو داشتیم... تعطیلات نوروز./ دانشنامه مشهد
TarikhMashhad